بازی جدید پسرک
مامانم تلفن زده و حال محمد امین رو میپرسه میگم: حال اون که معلومه خوبه،باید حال منو بپرسی با این بازی جدیدش میگه: بازی جدیدش؟
میگم: بله، بازی با انگشتان دست، از صبح تاحالا کارم شده همین،ده تا انگشتشو باز میکنه و میاد پیش من و میفهمونه که منم همین کارو بکنم، بعد ما دوتا میمیونیم با بیست تا انگشت که توی هم گره خورده!
غش غش میخنده و میگه: الهی قربونش بشم، دیروز برای اینکه بخوابونمش انگشتاشوبه همین
شکلی که گفتی گرفتم تا خوابید، حالا اون فکرمیکنه که این یه بازیه!
حالا شما بگین من چیکار کنم؟!!!
پی نوشت: تمام روز باهاش همراهی کردم اما شب کلافه شدم،بعد به خودم گفتم فقط همین روزاس، یه کمی بعد که بزرگتر بشه باید کلی منتظر بشی تا یه بار بیاد و دستاتو بگیره،پس چیزی نگو وفقط لذت ببر!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی