محمد امینمحمد امین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

محمد امین

با عرض پوزش از خدا!!!

با عرض معذرت از خدا!!! صدای اذان ظهر می­آید من اما انگیزه ای برای نماز ندارم( با عرض پوزش از حضرت حق جل شأنه!) کشان کشان خودم را به دستشویی میرسانم و وضو میگیرم اما حوصله ندارم! سجاده را پهن میکنم باز هم حوصله ندارم! بلند میشوم برای بستن قامت و طبق عادت دستم میرود که مهر را بردارم و حالاست که علت بی انگیزگی را میفهمم: پسرک نیست!!! پسرک نیست تا مثل خیلی قبل­ترها بگذارمش توی کریر و بنشانمش جلوی خودم و او زل بزند به نماز خواندن من و آرام بخندد! پسرک نیست تا مثل  کمی قبل­ترها سینه­خیز بیاید برای برداشتن مهر من! پسرک نیست تا مثل قبل­ترها بدود و بایستد جلوی من و قدش برسد تا سر زانویم و منتظر باشد تا چشم در چش...
30 مهر 1391

لطفا خط خطی نشود!

پیرزن سوار شد،دخترک برخاست که جایش را به او بدهد.مادرش با اشاره چشم و ابرو به دخترک فهماند که: نه!!! حالا یک چشم دخترک به پیرزن بود و چشم دیگرش به مادر. پی نوشت: بچه ها فرشته اند و پاک، لطفا خرابشون نکنیم!
30 مهر 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به محمد امین می باشد