سلام امروز خاله با من خیلی حرف زد که باید وبلاگو بصورت رسمی رونمایی کنیم من اولش زیر بار نمیرفتم چون اگه از همین اولش هر چی خاله جونم بگه من گوش کنم فردا دیگه هرچی خواستن بذارن توی وبلاگ بدون مشورت با من میذارن بخاطر همین اولش گفتم الان زوده و چون هم من خاله جونمو خیلی دوست دارم وهم اون منو خیلی دوست داره نخواستم دلشو بشکونم خلاصه با تواضع کامل قبول کردم که بزودی از وبلاگم رونمایی کنن تواضع رو داشتی حالا در خصوص چگونگی برگزاری مراسم گذاشتم برای یه روز دیگه برای امروز دیگه خسته شدم من میرم بخوابم بچه های عزیز خداحافظ ...