محمد امینمحمد امین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

محمد امین

ننه جون

1392/9/13 11:41
نویسنده : مامان خانوم
1,148 بازدید
اشتراک گذاری

از کل بزرگان فامیل ما، فقط یک مادربزرگ مونده برای ما که همه به ایشون میگیم "ننه". ننه در خاطرات بچه های فامیل مادری جایگاه ویژه ای دارن. مثلا بهترین خاطرات من مال دورانیه که با بچه های دایی میرفتیم هفته به هفته خونه ایشون میموندیم و حسابی خوش میگذروندیم و ایشون اجازه نمیدادن ما دست به سیاه و سفید بزنیم  و ما هم فقط بازی میکردیم و به موقع حمله میکردیم به غذایی که ایشون با سلیقه تمام برای ما پخته بودن!

 گهگاه هم ایشون برای تغییر ذائقه ما از اون صندوقچه چوبی جادوییشون خوراکیهای خوشمزه در می آوردن و به ما میدادند؛ همون صندوقچه ای که بعدها شد پاتوق یه موش گنده حسود(نسبت به ما و خوراکیهایی که میخوردیم) و الان نمیدونم دقیقا چه بلایی سرش اومده.

این "ننه" مهربون گاهی جمعه ها 8-7 تا بچه بازیگوش رو از 3 ساله تا 12 ساله جمع میکردن و میبردن نماز جمعه. گاهی فکرمیکنم عجب دل و جرأتی داشته ها،بیرون بردن این همه بچه اون هم با اتوبوس دو طبقه!. از این گردش معنوی چیزی که یاد همه ما مونده  اتوبوسهای دو طبقه و ترددمون بین دو طبقه اتوبوسه و دیگه، بازیها و دویدنها در محوطه دانشگاه تهران و از همه مهتر انجیر خشکهایی که توی مسیر برگشت برامون میخرید و البته گاهی پفک نمکی، چونکه خودش عاشق پفک بود و هست!

خلاصه اینکه، سالها گذشته و "ننه"، حالا دیگه توان سابق رو نداره، اما هنوز هم محبوب ماست و به محبانش، نسل بعدی یعنی نتیجه هاش هم اضافه شدن و در این بین، به اذعان همه، پسرک فسقلی ما بیشتر از بقیه ایشون رو دوست داره و به ایشون محبت میکنه.

این روزها که "ننه" مهمان خانه مادرم است، محمد امین روزهای خوبی رو میگذورنه اون هم به عشق ننه! صبح ها به عشق ننه میره خونه مامانی و یکراست میره سر وقت ننه، باهاش بازی میکنه، خودشو براش لوس میکنه،با اون صبحانه وناهار میخوره و تنها باری که دیدم این فسقلی میوه میخوره، وقتیه که ننه پیشش باشه!

حواسش به همه کارهای ننه هست. صدای اذان که بلند میشه، بدو بدو میره پیش ننه و مهر و سجاده ایشون رو بهشون میده و خلاصه که کلی با ننه کیف میکنه.

گاهی هم وسائل نقاشی رو میبره کنارش و ازش درخواست میکنه که "بنه" یعنی"پروانه" بکشه! و ننه میخنده و باهاش بازی میکنه!

و این روزها من دلخوشم به حضور این پیرزن که خاطره مشترک 3نسل از فامیل ماست، بچه های خودش و هم نسلانشان، بچه های بچه هایش و بالاخره بچه های بچه های بچه هایش!!!

الهی که همه مادربزرگها سالم باشن و سایه شون بالای سر بچه ها و نوه ها و الهی که پسرک ما مهرش به بزرگترها و احترامش به اونها دائمی باشه و پاینده.

پسندها (1)

نظرات (4)

مامان محمدمهدی
16 آذر 92 8:34
سلام خدا حفظشون کنه .این ننه ها برای ما نعمتن ما هم یکیشو داریم و جالبه که محمدمهدی هم (نه به شدت محمدامین جان) این مادربزرگ مارو دوست داره . و از این حرفها گذشته اون قسمت نماز جمعه ش واقعا خیلی شگفت انگیز بود منظورم جرأتشونه کاری که فکر کنم هیچکدوم از ماها حتی جرات فکر کردن بهش رو هم نداریم
مامان خانوم
پاسخ
واقعا،خدا حفظشون کنه. در مورد نماز جمعه هم موافقم،بردن چندتا بچه که یکی از اون یکی بازیگوشترن واقعا دل و جرات میخواد که من ندارم؛ من حتی جرات ندارم بچه خودمو با اتوبوس ببرم نماز جمعه!
مامان نی نی آینده
18 آذر 92 8:25
سلام بهروی ماه آقا محمد امین و مامانشون خدا ننه گلتون رو براتون حفظ کنه. راستی ما هم به مادربزرگ مادری مون میگیم "ننه"
مامان خانوم
پاسخ
خدا ننه شما رو هم براتون نگه داره براتون و الهی که این ننه به زودی چشمش به جمال نتیجه اش از طرف شما روشن بشه
مرجان
20 آذر 92 15:00
این همون ننه ایه که منم دیدم؟! همون پیر زن آروم و دوست داشتنی؟
مامان خانوم
پاسخ
آره، دقیقا همونیه که شما دیدی، البته حالا دیگه خیلی خیلی پیر شده بنده خدا
مهدیا
25 آذر 92 7:53
شاید ده سال پیش خونه مامانت دیدمش. خدا رو شکر . پس هنوز سایه ننه بالای سرتون هست. خدا حفظشون کنه.
مامان خانوم
پاسخ
یادم نیست که تو دیدییشون یا نه، به هرحال خدا رو شکر که سایه شون هنوز روی سرمونه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به محمد امین می باشد