دو چهره از یک مرد!
پسرک فراری از آرایشگاه ما، مدت مدیدی بود که این شکلی بود:
و این شکلی، یعنی یه چیزی تو مایه های جنگلی!
بعد کل فامیل، متفق القول نظر دادند به ضرورت اصلاح ایشون.
نظر هماهنگ دوستان منجر به این شد که در یک روز برفی، سر پسرک از جنگل انبوه تبدیل بشه به بیابون، اون هم با کلی داد و فغان و اشک و آه و جیغ و گریه از طرف حضرت ایشون!
چهره خندون ایشون نشون دهنده دورغگویی من نیست ها، این عکس پسرک کچل مربوط به اواخر شب تاریخی "کچل کنون" است که ایشون به عمو فرمودند که: روشن! و عمو ماشین "سر تراشی "رو روشن کردن و پسرک طی اقدامی "شاخ در آورانه"با ادب کامل زانو زدند در محضر عمو و سر به تیغ سر تراشی سپردن! و اینگونه اشتباهات پیش آمده در سر تراشی عصر(منظورم پستی بلندیهای روی موهای پسرکه!)، جبران شد!
این هم عکس پسرک در دقایق پایانی روز 14 آذر 92 با کلاه بافتنی بابایی!
کلا این پسر دو روزه که ما رو شاخونده!!! اون از اصلاح سر 5شنبه و این از کلاه به سر گذاشتن جمعه!
پسرکی که توی دنیا از هیچ چیز به اندازه گذاشتن کلاه روی سر و بستن شال گردن متنفر نیست، ببین چه ژستی گرفته با این شال و کلاه!