و بالاخره متولد شدم!
سلام به همه دوستای عزیزم
خبر مهم اینه که من امروز صبح ساعت 11:25 (به عکس روی کیک هم دقت کنید ها!) رسما وارد سومین سال از زندگیم شدم. مامانم الان به من میگه فرشته دو ساله یک متری! میگه که وقتی پا گذاشتم به این دنیا خیلی کوچولو، آروم و ضعیف بودم اما خودش میگه که امان از الانت!!!میگه کی باور میکرد که اون موجود ناتوان 49/5 سانتی با 3 کیلو و نهصد گرم وزن تبدیل بشه به یه فسقلی(من میگه ها!!!) که دنیا رو به هم میریزه!
مامانم قول داده بود به مناسبت تولد با شکوهم برام یه پست بذاره اما خب سرش خیلی شلوغه و وقت نکرد. من هم فعلا به همین عکسها رضایت دادم !
اگه دوست داشتین عکسامو ببینین میتونین تشریف ببرین ادامه مطلب.
یادتون نره که برای من و همه بچه ها دعا کنین که عاقبت به خیر بشیم.
این پیرهنی که تن منه هدیه عمو امیرمه که زحمت کشیده و عکس منو روش چاپ کرده. من این لباس و لیوانهایی رو که عکس خودم روشونه خیلی دوست دارم
من تازگیها علاقمند شدم که خودم کادوهامو باز کنم.آخه بزرگ شدم باباجون! اینم سندش!