مشهدی محمد امین
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
سلام به همه دوستان و مشتاقان!
ببخشید که مدت زیادی غایب بودم آخه درگیر اسباب کشی و چیدن وسایل توی خونه جدید بودم(یه وقت فکر نکنید که مامانم و بابام و بقیه کمک کردن ها!!!همه رو خودم بردم وچیدم!) بعد هم جای همه خالی، کل فامیل رو بردم مسد (همون مشهد شما!) و خودم هم شدم مشهدی محمد امین.
ان شاالله یه روز هم برم کربلا و مکه و بشم حاجی و کربلایی!
این سفر اولین سفر من با قطار بود و خیییییییییییییلی به من و بقیه خوش گذشت، اونقدر که فکر کنم دیگه راه آهن به من و خانواده ام بلیط نفروشه از بس که من آدم ساکتی هستم و اصصصصصلا توی قطار راه نمیرم و سر و صدا نمیکنم!!!
توی حرم هم خیلی به من خوش گذشت. تقریبا جای بیشتر مخزنهای مهر رو میدونم و رنگ تمام پرهای دست خادمین حرم رو هم بلدم و میدونم چه زمانی خادمین با اسفند توی صحنها میگردن. ضمنا متراژ تقریبی بعضی صحنها و رواقها رو هم حساب کردم از بس که توشون دویدم!!!
فقط یه چیزی مونده که مامانم اینا نذاشتن کشفشون کنم اون هم تعداد و عمق حوضهای حرمه که ان شالله توی سفر بعدی گزارششو خدمتتون ارائه میدم!
حالا بریم سر اصل مطلب، یعنی عکسهای جناب من در حرم امام رضا(ع)
لطفا قدم رنجه کنید به ادامه مطلب!
این منم در اولین روز سفر، یعنی ظهر روز عرفه! دارم به زائرهای امام رضا(ع) مهر میدم برای نماز ظهر و عصر! خیلی کار سختی بود، چون باید نگاه میکردم به دستهای همه و میدویدم دنبالشون و میگفتم "آقا" نماز! "آنوم"، نماز!!!!
نمیدونم کجای کارم خنده دار بود که ملت ذوق میکردن و میخندیدن و بوسم میکردن!!!
این هم دوباره منم! درحالیکه دارم یکی از پنجره ها رو زیارت میکنم!
مامانم به من یاد داد که همه درهای حرم رو ببوسم و من از لحظه ورود هرچی در و پنجره بود رو بوسیدم!
این هم باز منم در آخرین روز سفر قبل از زیارت وداع.
به چشمهام دقت کنید که از زور خواب به سختی بازشون نگه داشتم! انقدر خوابم می اومد که تا رفتم توی روضه مقدسه، چند دقیقه ای به اطراف نگاه کردم و زودی خوابم برد!