گوندا منه!
محمد امین این روزها حس جدیدی رو تجربه میکنه و این حس همون چیزیه که عمدتا پایه خیلی از دعواهای بچه ها با همه. بچه دارها لابد این حس رو تجربه کردن و شاید به زودی تجربه کنن.
بله، این حس چیزی نیست جز حس ارزشمند مالکیت بر اشیاء و حتی اشخاص!
سه هفته ای میشه که قند عسل ما دوران طلایی مالکیت رو شروع کرده و این تملک بر اشیا و اشخاص رو با کلمه " منه" اون هم با غلظتی مثال زدنی و ادای تشدید بر حرف "ن" به بقیه میفهمونه.
مثالهای این مالکیت توی خانواده زیاده.مثلا یکبار داشت با دایی جونش توپ بازی میکرد و زن داییش برای اینکه این قند عسل رو اذیت کنه توپ رو ازش گرفت و ایشون هم با ژستی تاریخی زل زد توی چشمهای زن دایی و گفت گوندا منّه!
یکی از بازیهای ما هم این روزها بازی مالکیته،مثلا من میگم بابا منه و اون باقاطعیت میگه: بابا منه!یکبار که این بازی بیش از حوصله اون طول کشید، قاطی کرد و گفت: بابا، ننه منه!
بله، این روزها ماییم و به رسمیت شناختن حس مالکیت فسقلیمون به طوریکه موقع دست زدن به وسایلش باید منتظر ندای "منه" باشیم!